این تنها مقاله من هست از بین ده ها مقاله ای که برای سایت فمینیست نوشته ام سایتی که به دست جمهوری اسلامی فیلتر شد

فمینیسم و تعلیم و تربیت

در خصوص فمینیسم و تعلیم و تربیت، متوجه این مسئله هستیم که آموزش مدرسه‌ای به طرز عجیبی با مسئله تقسیم‌بندی نوع بشر به مرد و زن گره خورده است.برای فهم تعلیم و تربیت و محتوای آموزشی به عنوان یک متن فمینیستی مستلزم توجه و بررسی نظام آموزشی و نگاه آن از دریچه تجزیه و تحلیل فمینیستی هستیم،تجزیه و تحلیلی که با نحوه نگرش نابرابر افراد به جنسیت خود و اینکه چگونه جنسیت آدمیان توسط خود آن‌ها و یا نظام غالب جنسیتی شکل می‌گیرد سروکار دارد.

 شراره مهبودی (کارشناسی ارشد برنامه‌درسی)

[email protected]

یادداشتم در این مقاله را با این جمله از سیمون دوبوار شروع می­کنم که می‌گوید: انسان‌ها زن و مرد به دنیا نمی‌آیند، بلکه زن و مرد تربیت می‌شوند. ما باید بپذیریم که رسیدن به تمدن نوین جهانی بدون حضور زن امکان‌پذیر نیست؛ و باید از تک بعدی شدن هویت زنان که نیمی از نیروی انسانی جامعه را تشکیل می‌دهند جلوگیری کنیم و باید تلاش کنیم که زنان دارای هویت انسانی مستقلی باشند با تاکید بر این تعریف اوکلی از فمینیسم: که سبک‌های زندگی، فعالیت‌ها و علایق بیش از نیمی از بشریت ینی زنان را مبدل به دغدغه اصلی ذهن افراد نماییم.(oakleyT,1984  ) .

به طور کلی هسته مرکزی فمینیسم از آغاز قرن نوزدهم به چالش کشیدن نظام جنسیتی سنتی بود، که در آن مردان مسلط بودند و زنان به عنوان پیرو و زیرمجموعه نگریسته می‌شدند. این روند در دهه‌های گذشته از شتاب بیشتری برخوردار شده است.ما در اکثر کشورهای دنیا شاهد دوره‌ای در سال ۱۹۹۰ بودیم که بعدها به عنوان شک جنسیتی (Eisenten,1991 ) زلزله جنسیتی ((Wilkinson,1994 و انقلاب در دنیای زنان و نیز مشارکت و عملکرد دختران در آموزش و پرورش نامیده شد.که این روند نسبت به گذشته از دهه ۱۹۷۰و۱۹۸۰ شتاب بیشتری به خود گرفت و عقاید فمینیستی در مدارس و مؤسسات آموزش عالی بسیاری از کشورهای جهان نافذ و اثرگذار شد، از این رو می‌توان گفت که فمینیسم به عنوان جنبش سیاسی و فکری، امری مهم در مبارزه،هشیاری روشنگرانه نسبت به نابرابری جنسیتی در جوامع سنتی و در حال توسعه است. در خصوص فمینیسم و تعلیم و تربیت، متوجه این مسئله هستیم که آموزش مدرسه‌ای به طرز عجیبی با مسئله تقسیم‌بندی نوع بشر به مرد و زن گره خورده است. به طور کلی نگرش‌ها و گفتمان‌هایی که ما را بر می‌انگیزانند تا جهان را بر اساس تفاوت‌های بیولوژیکی و هورمونی تقسیم‌بندی کنیم، می‌توان دیدگاه‌ها و نگرش‌های جنسیتی نامیده شود.(BulterT1995)

برای فهم تعلیم و تربیت و محتوای آموزشی به عنوان یک متن فمینیستی مستلزم توجه و بررسی نظام آموزشی و نگاه آن از دریچه تجزیه و تحلیل فمینیستی هستیم،تجزیه و تحلیلی که با نحوه نگرش نابرابر افراد به جنسیت خود و اینکه چگونه جنسیت آدمیان توسط خود آن‌ها و یا نظام غالب جنسیتی شکل می‌گیرد سروکار دارد.

فمینیسم به ویژه از نظر‌گاه تعلیم و تربیت و برنامه درسی بسیار مهم است؛ زیرا بیش از نیمی از دانش‌آموزان و بسیاری از مربیان،معلمان و مدیران را زنان تشکیل داده است.  و همچنین، فمینیسم به عنوان یکی از جنبش‌های اجتماعی پیشرفت گرا، سبب تغییر در نگرش بسیاری از افراد درباره آموزش و پرورش زنان و مردان و نیز مشارکتی که آنان می‌توانند در جوامع خود داشته باشند، شده است. برای اولین بار، ماری ورلستون کرافت در کتاب «استیفای حقوق زنان» که در سال ۱۹۷۲ نوشت، از تساوی حقوق زنان در تمام زمینه‌ها دفاع کرد و خواستار فرصت‌های تحصیلی مساوی به عنوان وسیله‌ای برای دست‌یابی زنان به استقلال شد ( Philips, A, 1987:  ۱۳۰ ).

زمینه تاریخی جنبش زنان و فمینیسم از نظر پاینار

پاینار[۱] در کتاب«فهم برنامه درسی« زمینه تاریخی فیمینیسم و جنبش زنان در زمینه آموزشی را در قالب سه دوران متفاوت به تصویر کشیده که عبارت‌اند از:

۱- زمینه اولیه: در ابتدا مدارس دختران و پسران از یکدیگر جدا بوده‌اند. در قرن هفدهم افراد مذهبی، دختران و پسران در مدارس ابتدایی را جدا می‌کردند

۲-  آموزش مختلط: در نیمه اول قرن نوزدهم، طرفداران آموزش و پرورش به این نتیجه رسیدند که وقتی دختران و پسران باهم باشند، این امر سبب می‌شود تا دختران، در آینده مادرانی بهتر باشند و پسران نیز به علت حضور دختران از رفتارهای خارج از ادب و نزاکت دوری کنند. اولین دیدگاه در این زمینه « نظریات ویلیام.ت.هریس [۲]که معتقد بود آموزش و پرورش مختلط ضامن سلامت هردو جنس است. زیرا سبب می‌شود تا خلق و خوی مخالفشان تعدیل شود و تفاوت‌های مکمل آن‌ها ظریف‌تر و ملایم تر شود. از این نوع آموزش تا اواسط قرن بیستم در مدارس امریکا، رویه‌ای غالب بود. اما با بروز و ظهور و روش­های سازمان‌یافته، اقتصاد خانواده، هنرهای صنعتی و مغازه‌داری و غیره به تدریج به تفاوت گذاری بین دختر و پسر منجر شد.

۳-   فمینیسم: این جنبش که عملاً در دهه ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ آغاز شد. مجموعه تلاش‌های انجام‌شده در گذشته به ویژه سیستم‌های انجام‌شده بر زنان را به عنوان نقطه آغاز حرکت برای تجزیه و تحلیل و تغییر شرایط اجتماعی حاکم مد نظر قرارداد که اثرات گسترده‌ای بر تعلیم و تربیت به طور عام و برنامه درسی به طور خاص داشته، دارای دو سطح است:

۱-   در یک سطح که از آن تحت عنوان رویکرد لیبرال، رویکرد بهبود یابنده و یا رویکرد فمینیستی نام‌برده شد.

۲-   بیشتر جنبه نظری داشته که از آن تحت عنوان «فمینیسم رادیکال» نام‌برده می‌شود.

به طور کلی فمینیست‌ها سه راه را برای تغییر آموزش و پرورش در نظر گرفته است که به شرح ذیل هست:

۱- سیاسی   ۲-انتقادی   ۳-عملی

سیاسی…که در آن فمینیست‌ها تلاش کرده‌اند تا با راه‌های مختلف شرایط آموزش و شانس‌های زندگی را برای دختران و زنان بهبود بخشند. انتقادی… جایی که فمینیسم از لحاظ فکری و پژوهشی علیه اشکال مسلط دانستن و عمل کردن دست به انتقاد می‌زد.عملی… جایی که فمینیست‌ها به عنوان معلم، استاد در بخش‌های عمومی و خدماتی هستند و تلاش می‌کنند که فعالیت‌های حرفه‌ای، شخصی و اخلاقی را توسعه دهند تا از این منظر مشارکت بیشتر زنان را تشویق کنند.( فتحی واجارگاه،۱۳۸۸).

جایگاه تعلیم و تربیت از نظر مکتب‌های فلسفی فمینیستی مختلف

تعلیم و تربیت از مسائل مورد توجه لیبرالیسم ها هست. آنان معتقدند که آگاهی بخشی و روشنگری افکار از تبعیض جلوگیری می‌کند و نظام آموزشی برابر، ویژگی‌های سنتی زنانه و مردانه را زا بین خواهد برد و خود موجد جامعه‌ای دو جنسی خواهد شد که در آن ویژگی‌های زنانه و مردانه به طور اغراق‌آمیز جلوه گر نمی‌شود.

لیبرال ها در ابتدا برای فراهم‌سازی نظام تعلیم و تربیت دختران و دسترسی برابر آن‌ها به آموزش تلاش می‌کردند، اما امروزه موضوع توسعه‌ی چارچوب قانونی برای تا مین و تضمین دسترسی برابر به فرصت‌ها و امکانات و آموزش کیفی در نظام تعلیم و تربیت مورد توجه آنان قرار گرفته است. آنان معتقدند با ایجاد تغییرات اساسی در نظام تعلیم و تربیت به ویژه اصلاح کلیشه‌ها و ساختارهای سنتی برخاسته از تفاوت نقش‌های جنسیتی می‌توان به جامعه‌ای کارآمد، برابر و به دور از تبعیض دست یافت. گروه‌های فمینیستی، لیبرال فمینیست‌ها را مورد انتقاد قرار می‌دهند که نمی‌توان شرایط عینی زندگی اجتماعی را بر پایه و اساس قدرت (ناشی از نظام مردسالاری) در جامعه شکل گرفته است، از نظر دور داشت و صرفاً بر تغییرات فرهنگی و آموزشی و اصلاحات قانونی تاکید کرد. (بولتن مرجع، ۱۳۷۸).

جامعه‌شناسان مارکسیست معتقدند که مدارس یک مکانیزم سفسطه‌ای را به وجود می‌آورند و مدرسه نقش انتقال نابرابری در نسل‌ها را ایفا می‌کند در مدرسه ارزش‌هایی که بر ای کارکرد سامانه‌ای سر مایه‌داری ضروری است به کودکان آموزش می‌دهند. (ریترز،۱۳۸۲).

آنان اعتقاددارند جنسیت را باید در گستره وسیع تر جامعه سرمایه‌داری مشاهده کرد. آنان مدعی‌اند که مدارس تجارب متفاوتی را در اختیار دختران و پسران می گذارد که دائماً روابط جنسیتی مانند روابط طبقاتی باز تولید می‌شوند و نظام آموزشی سرمایه‌داری، دختران را نه تنها برای جایگاهشان در نیروی کار بلکه برای تقسیم کار جنسیتی نیز آماده می‌سازد. به طور کلی، سوسیال فمینیست‌ها بیشتر به نقشی که توسط جنس‌ها ایفا می‌شود توجه دارند آنان بر این باورند که طبقه و جنسیت ارتباط تنگاتنگی باهم دارند؛ بنابراین جدا کردن آن‌ها از نظر تئوریکی کار دشواری است.(ماشینی،۱۳۸۳)

فمینیست‌های مارکسیست معتقدند مدرسه تقسیم‌های جنسیتی را بازآفرینی می‌کند و بستری است که دختران را نه تنها برای جایگاهشان در نیروی کار بلکه پذیرش تقسیم کار جنسی آماده می‌سا زد.در واقع نقش خانواده و نقش مدرسه آماده سازی زنان برای مشاغل کم درآمد بازار ثانویه و خانه‌داری است.(باقری، ۱۳۸۲).

رادیکال فمینیست‌ها نظام آموزش موجود را باز تولید کلیشه‌های قالبی می‌داند و آن را شیوه‌ای برای وسعت‌بخشی به مردسالاری می‌شناسد آنان معتقدند نظام پدرسالاری در مدرسه ساخته و پرداخته شده است. و دختران و پسران بر اساس مراتب قدرت موجود در نظام آموزشی پردازنده می‌شوند. هم چنین آن‌ها مدی هستند که سلسله‌مراتب آموزش به شدت مردانه است و پسران و دختران به شیوه هادی مختلفی جامعه پذیر و برای نقش‌های جنسیتی مهیا می‌شوند. آن‌ها هم چنین بر این باورند که در نظام آموزشی دانشی که می‌آموزند غالباً فرض‌های مردانه در باره جهان را منعکس می کندو مردان در تمام حوزه‌های برتر از زنان توصیف می‌شوند. و دانش در رشته‌ای تحصیلی مجزایی دسته‌بندی می‌شود که به تدریج مردانه یا زنانه می شود. آن‌ها بر اساس پژوهش‌ها اثبات می‌کنند پسران در کاهش شانس دختران در دستیابی به موفقیت در مدرسه اثر دارند و دختران به راحتی از رقابت‌های تحصیلی عقب‌نشینی نکرده‌اند بلکه به عقب رانده‌شده‌اند.(ابوت و والاس، ۱۳۷۶).

اندیشمندان فمینیستی در عرصه نظام آموزشی

نل نودینگز[۳]

یکی از صاحب‌نظران نو مفهوم گری فمینیست هست.  او عقیده دارد محتوای موضوعات درسی باید از مسائل زندگی  تشکیل شود. معلمان در فرایند یادگیری به عنوان تسهیل کنند انجام وظیفه کنند. آن‌ها باید شرایطی را فراهم آورند تا آنچه  که خود و دانش‌آموزان فکر می‌کنند ابراز نمایند و معلمان و  دانش‌آموزان باید باهم درگیر یادگیری اخلاقی شوند. برنامه درسی و آموزش را نمی‌توان به راحتی از هم جدا کرد. به مسئله توانمندی و توانمندسازی در بهبود کار و ارزشیابی فعالیت‌ها بسیار اهمیت می‌دهد. نودینگز اعتقاد دارد که ویژگی‌ها و نیازهای زن مورد غفلت قرار گرفته است و تنها زمانی او را به عنوان زن خوب مطرح است که در خدمتکاری، برطرف کردن نیازهای دیگران و حرف‌شنوی موفق باشد. او اعتقاد دارد که این نگاه به زن و تفسیر آن به عنوان منطق امکان‌پذیر نیست بلکه باید در این موضع و موقعیت قرار گرفت و این موقعیت را درک و احساس کرد.او معتقد است که در محتوای برنامه درسی و نظام آموزشی مردان و نیازهای آن‌ها مورد توجه بوده است و برنامه درسی و معیارها و ویژگی آنان مد نظر قرار داده است. وی معتقد است که در فهم برنامه درسی، مردان و نیازهای آن‌ها مورد توجه بوده است، برای تربیت نباید از رابطه مادرانه و مهرورزانه مادر غافل شد و ویژگی‌های زنانه باید در فرایند برنامه درسی در نظر قرار گیرد، در کلاس درس تقابل معلم و دانش‌آموز و برعکس آن، باید به مسئله غمخواری توجه کرد.

مادلین گرامت[۴]

گرامت یکی از شهیرترین و اثرگذارترین اندیشمندان حوزه مطالعات فمینیستی در حوزه نظام آموزشی و برنامه درسی است. سه مفهوم مورد نظر گرامت عبارت‌اند از نگاه، انتقال، مفهوم خود و دیگران؛ که در ادامه به شرح مختصر هر یک از این مفاهیم می‌پردازیم نگاهمجرای بین افراد نگاه آن‌ها است و آغاز هرگونه  شناختن هم بین ذهنیتی بودن (ذهنیت موجود در  رابطه بین افراد) به ویژه رابطه اولین کودک و مادر  است.

لمس:گرامت بر این باور بود که در تربیت خانوادگی  (نگاه والدینی) تماس و رابط متقابل وجود دارد ولی  در تدریس رابطه معلم و دانش‌آموز هیچ‌گونه لمس و  تماسی وجود ندارد .

انتقال: تدریس سنتی که بر روی برنامة درسی به عنوان  هدف و به عنوان کتاب درسی که بیشتر بر زبانی که  توسط مردان تنظیم‌شده متمرکز است. و به ندرت خوانده‌های دانش‌آموز موضوع گفتگوی کلاس درس است و دنیایی که دانش‌آموزان تجربه کرده‌اند و از طریق زبان  قابل انتقال است از کلاس‌های درس غایب است .

بچه‌های سایر مردم:والدین کنار گذاشته می‌شوند و هیچ نقشی ندارند و در هر دوره‌ای یک قدرت مثل کلیسا یا احزاب مختلف دانش‌آموزان را استثمار می‌کنند.

ژانت میلر

یکی از اندیشمندان معاصر در زمینه پژوهش‌های فمینیستی در برنامه درسی است.به عقیده میلر

سکوت هر جایی حکم فرماست و این سکوت، سکوتی است که زنان تجربه می‌کنند و به سبب جدایی و فاصله بین دنیای زیست شده زنان و مباحث متداول در تعلیم و تربیت است . و یکی از عقاید میلر شکستن سکوت است او در کتاب مقاومت زنان دانشگاهی می‌گوید اگر چه می‌توان صدای تک‌تک و انفرادی زنان را نادیده گرفت اما صدای دسته‌ای از همسرایان و خوانندگان غیرقابل اغماض است. او می‌گوید در فعالیت‌های آموزشی و پژوهشی دانشگاه، قوانینی وجود دارد که زنان شاغل را از خود بیگانه می‌کند، مجموعه دستورالعمل هادی که عملاً از ظرفیت‌های زنانه برای پرورش دادن و رشد دادن بازمی‌دارد، قوانین و دستورالعمل هادی که ساخته و پرداخته مردان هستند. (Miller,1995).

میلر اعتقاد دارد که در فعالیت‌های آموزشی و پژوهشی دانشگاه قوانینی که توسط مردان وضع‌شده، زنان شاغل را از خود بیگانه می‌کند. به نظر او اگر زنان با یکدیگر و با مشارکت هم کار کنند می‌توانند مسائل مرتبط و آنچه را که در اقدامات آموزشی به آن‌ها تحمیل می‌شود را به چالش بکشند و سکوت را بشکنند.(فتحی واجارگاه،۱۳۸۸).

در نظریه فمینیسم اهمیت کار میلر بیشتر به واسطه پی ریزی و دنبال کردن روش خود شرح‌حال‌نویسی، تاکید بر پژوهش مشارکتی است. میلر مفروضات مردان درباره زنان و معلمان که او و سایر معلمان زن بر اساس نظام مردسالاری به طور نا هشیارانه درونی کرده‌اند را کشف و برملا کرد.

پاگانو

از علایق پاگانو نظریه فمینیستی و آموزش و پرورش و فرهنگ عامه است. به نظر او زنان معلم با ساختار مردسالارانه تا آنجا هم رنگ و هم نوا می‌شوند که شرح‌حال، گذشته، قدرت و اقتدار خود را نفی می‌کنند.او می‌گوید که زنان در  زندان و تبعید هستند چون زنان برای بیان و عرضه  خود به وسیله زبان با خودشان به عنوان دیگران مواجه  می شوند وظیفه نظریه فمینیست در تعلیم و تربیت بحث کردن در باره مشاغل زنان و سرگذشت آن‌ها در  این مشاغل است.ما عنوان مجریان برنامه درسی یا معلم باید آسیب‌هایی  که با آن‌ها مواجه هستیم را بر طرف و به بهسازی وضع  موجود کمک کنیم.

الیزابت الس ورث[۵]

هدف او بررسی امکانات و محدودیت‌های موجود برای ساختارشکنی و بازسازی روابط قدرت در کلاس درس دانشگاه بود. او در یک مطالعه‌ای که سی فیلم آموزشی را تجزیه و تحلیل کرد دریافت که این فیلم‌ها نوعی نگرش مردسالارانه را ترویج می‌کنند و آن را امری طبیعی جلوه می دهند.

او در پژوهش دیگری روشن کرد که چگونه مدارس،رسانه‌ها، روابط اجتماعی و غیره عملاً دانشجویان را مجبور می‌کند که ایده‌هایی مثل آمریکایی بودن و سایر عقاید را بپذیرند (.فتحی واجارگاه، (۱۳۸۸)

 

نتیجه‌گیری

اگر در سیستم آموزشی،و محتوای کتاب‌های درسی ما که با یک آموزش سالم و برابر که مروج افکار مردسالارانه نباشد، رو به رو باشیم، بی‌شک زنان ظرفیت خویش را برای خودآگاهی درک می‌کنند و موقعیت تحصیلی و درجه‌ی سوم را نخواهند پذیرفت؛ بنابراین، دست به انتخاب می‌زنند، به نیازهایشان اهمیت و ارزش می‌دهند و زمینه‌های رشد و برابری خود را فراهم می‌آورند. همچنین مردان به توانایی‌های آنان واقف می‌شوند و این برابری را خواهند پذیرفت.

با تلاش و پژوهشی که فمینیسم‌ها انجام داده‌اند در این زمینه به نتایجی و راهکارهایی رسیده اندک هما می‌توانیم در قالب نظام اجتماعی موجود، نظم اجتماعی موجود و از طریق ایجاد فرصت‌های آموزشی، می‌توان به هدف یادشده تحقق داد. ازان رو، راهکارهایی که ارائه می‌شود عبارت است از تشویق دختران به کسب همان آموزش‌هایی که امروزه پسران فرا میگیرند، بدون تغییر در محتوای آموزش یا ساختارهای آموزشی و با دادن فرصت‌های برابر، زنان وارد حیطه‌های تحت تسلط مردان شوند؛ و هر چه قدر زنان بیشتری وارد این قلمرو شوند تساوی بیشتر حاصل می‌شود. افزایش حضور دختران در نظام‌های آموزشی به این معنی نیست که مشاغلی به خوبی مشاغل پسران به ایشان عرضه می‌شود، بلکه صرفاً به سطوح بالاتری از مشاغل زنانه راه می یابند ( باقری، ۱۳۸۲).

منابع

-آبوت، پاملا،والاس،کلر.(۱۳۷۶).درآمدی بر جامعه شناسی نگرش های فمینیستی. (ترجمه مریم خراسانی و حمید احمدی). تهران: دنیای مادر، (تاریخ انتشار به زبان اصلی ۱۹۹۱).

-ریترز، جرج. ( ۱۳۸۲). نظریه جامعه شناسی در دوره معاصر. (ترجمه محسن ثلاثی). تهران: علمی، چاپ هفتم.

-باقری، خسرو.( ۱۳۸۲). مبانی فلسفی فمینیسم. تهران: وزارت علوم، تحقیقات و فنا وری، دفتر برنامه ریزی اجتماعی و مطالعات فرهنگی.

-ماشینی، فریده. (۱۳۷۸). رهاوردی از جنبش زنان در آموزش و پرورش. مجموعه مقالات مهندسی اصلاحات در آموزش و پرورش، منیره رضایی: وزارت آموزش و پرورش پژوهشکده تعلیم و تربیت.

-فتحی واجارگاه، کورش(۱۳۸۶).برنامه درسی به سوی هویت های جدید. تهران، انتشارات آییژ.

Oakly,A1981).Soabject Women,New York,Pantheon books. –

Pinar,W.F.,Reynolds, W.,Slattery,p.,$Taubman.p.(1995).Understnding curriculum.new York;peter lang.

Philips,anne(1987),Fiminism and Equality,Oxford Basil Blak well.-

Miller,j.L,(1995).Women and Education:In what ways does gender affect the educational process? In J. L. Kincheloe s.R. Steinberg,Thirteen question:Reframing education,s conversation 2 ad Edition(pp.245-252).New York:peter Lang Publiishing,Inc.